- حیات اقتصاد کشور مرهون تلاش کارآفرینان است
- بیانیه سپاه در رابطه با حمله نظامی به اسرائیل
- فیلم؛ پهپادهای انتحاری ایران در مسیر اسرائیل
- حمله نظامی ایران به اسرائیل آغاز شد
- «گنبد آهنین» اسرائیل چیست و چطور کار میکند؟
- دادگاهی در آرژانتین ایران را مسئول حمله تروریستی آمیا شناخت
- پنتاگون: اسرائیل از حمایت کامل آمریکا در برابر حمله نظامی ایران مطمئن باشد
- حمله نظامی ایران به اسرائیل جمعه انجام میشود
- موتورسیکلت «قرارهای یواشکی» رئیس جمهوری سابق فرانسه حراج میشود
- کارت سوخت ۲۰ میلیونی دروغ است
- جزئیات عفو ۲ هزار و ۱۲۷ محکوم
- ثبت نام خودروهای سایپا بدون قرعه کشی ویژه عید فطر ۱۴۰۳
- عکس؛ صورت کبود شده محمود احمدی نژاد
- بازیگران نمایش «عددهای نشده» معرفی شدند
- اطلاعیه قوه قضاییه در رابطه با بازرسی از رسانه فردای اقتصاد
- دلیل اعتراض کشاورزان اروپایی چیست؟
به گزارش اکوپل نیوز به نقل از ایسنا، «خشم و هیاهو» نخستینبار در سال ۱۳۴۴ با ترجمه بهمن شعلهور از سوی انتشارات فرانکلین منتشر شد، حالا دوازدهمین چاپ از این کتاب در انتشارات علمی و فرهنگی در ۳۱۷ صفحه و با قیمت ۵۸ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.
در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: ویلیام فاکنر، نویسنده نامآشنای آمریکایی، کتاب «خشم و هیاهو» را در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸ خورشیدی) نوشت.
این اثر در چهار فصل، داستان زندگی یک خانواده را روایت میکند؛ به عبارت دقیقتر داستان زوال یک خانواده که کامپسون نام دارد.
فاکنر را حماسهسرای جنوب میدانند، حماسهسرای شکست جنوب و درماندگی انسان.
جنوب برای او مظهر شکست رؤیایی موهوم و مظهر تنزل و فساد فرهنگی دموکراتیک و بیش از حد ایدئال است؛ این زوال همچون مینیاتوری در خانواده کامپسونِ «خشم و هیاهو» به تصویر کشیده شده است.
سبک فاکنر در روایت این داستان و البته تمام داستانهایش، پیچ در پیچ و دشوار است.
خود او آن را «نگریستن غریب به اشیاء از درون انعکاسها» نامیده است.
در قاموس ادبی و ذهنی فاکنر، رسالتش بیش از حکایت کردن زندگی، بیان تأثیرهایی است که زندگی بر انسان میگذارد.
شاید از همین رو است که کارکترهای اصلی خشم و هیاهو یعنی بنجی، کونتین، جانسون و کدی را میتوان انسانهایی قلمداد کرد که حیران اوضاع و احوال زمانه شدهاند؛ آنچنان که اخلاق قراردادی دیگر نمیتواند برایشان وسیلۀ تسلط بر سرنوشت قرار گیرد.
نویسنده در هر بخش و به فراخور شخصیتی که روایتگر داستان است، قلم و نحوه نگارش خود را تغییر میدهد.
مثلاً در فصل اول که راوی داستان، برادرِ دیوانه خانواده، یعنی بنجی است با عبارات و تعبیرهایی روبهرو هستیم که بسیار غیرعادی مینماید و فقط زاییده حواس آدمی دیوانه است.
در مقابلش فصلی را داریم که روایت دیگر برادر، یعنی کونتین است. او را میتوان همزادِ فاکنر دانست و او از زبان این کارکترِ همزاد، سرخوردگیاش از حماقت انسان و عشقش را به جنوب بیان میکند.
پس بیراه نیست اگر بگوییم که داستان در سراسر چهار فصلش همچون تکههای پازل پخش شده و این مخاطب است که باید این حجم غریب را کشف کند؛ نکتهای که خشم و هیاهو را به اثری سخت، ولی جذاب بدل کرده است.
اما پشت این ستیز و گریز، این شخصیتهای غیرعادی، چه چیز قرار دارد؟ شاید برای یافتن جوابش بهتر باشد به سراغ خطابه نوبلِ فاکنر در سال ۱۹۴۹ برویم؛ آنجا که میگوید: تراژدی ما امروز ترسی جسمی و جهانی و همگانی است و آنچنان دیر پاییده است که اکنون حتی میتوانیم آن را بر خود هموار کنیم.
دیگر از مشکلات روحی سخنی نیست. تنها این سؤال در میان است: کی از هم پاشیده خواهد شد؟ از این رو، مردان و زنان جوانی که امروزه در کار نوشتناند، مشکلات دل آدمی را که با خود در ستیز است، از یاد بردهاند و نوشته خوب فقط زاییده این ستیز تواند بود؛ زیرا جز این چیزی در خور نوشتن نیست، در خور عذاب و عرقریزی نیست.