- خمیازه کشیدن خطرناک تر از آن چیزی است که می دانید
- چرا خمیازه واگیردار است؟
- آیا کوسه ها در برابر انسان خوی تهاجمی دارند یا فقط از خود دفاع میکنند؟
- ترامپ: بدون بمباران با ایران به توافق میرسیم
- اعلام جرم دادستانی تهران علیه چند رسانه در رابطه با انتشار اخبار حادثه بندر شهید رجایی
- وزارت دفاع: محموله نظامی در حادثه آتش سوزی بندر شهید رجایی وجود نداشت
- انفجار در بندرعباس + عکس و فیلم
- دونالد ترامپ: پاپ فرانسیس آدم خوب و سخت کوشی بود
- اولین عکس از پیکر پاپ فرانسیس در تابوت
- ترامپ: آمریکا مذاکرات بسیار خوبی با ایران داشته است
- ترامپ به روسیه و اوکراین: توافق و تجارت کنید و پولدار شوید
- فرایند اعلام مرگ پاپ فرانسیس چگونه است و مراحل عزاداری چگونه است؟
- تعرفه ۱۰۰ درصدی واردات خودرو فعلا اجرا نمی شود
- سخنگوی دولت: زیرساخت های مناسب برای سرمایه گذران آمریکایی وجود ندارد
- واکنش علی ربیعی به لغو جشنواره کوچه در بوشهر
- مجوز برگزاری فستیوال «کوچه» بوشهر صادر شد
در باب تولید ثروت و فساد خوب
امیرحسین خالقی - داگلاس نورث، اقتصاددان نهادگرای مشهور، در کتاب معروف خودش «در سایه خشونت» به مفهوم جالبی میپردازد که در نظر داشتن آن به ویژه برای ما ایرانیها از نان شب هم واجبتر است! در آن کتاب ارزشمند به این اشاره میشود که درست است که راه رسیدن به ثروت از دموکراسی و رقابت و به اصطلاح اقتصاد آزاد میگذرد، ولی این مسیر به هیچ رو هموار نیست. یکشبه نمیتوان به ثروت و رفاه رسید و اوضاع در واقعیت و کف زمین هم مهم است. گروههای سیاسی ذینفع در کشورهای فقیر و در حال توسعه از دست زدن به خشونت ابایی ندارند؛ آنها به این آسانی نمیگذارند رشته کار از دستشان خارج شود.
در چنین کشورهایی اقتصاد خرج سیاست را میدهد و نمیتوان دست گروههای ذینفع را یکشبه از همه منافع قدرت و ثروت کوتاه کرد. رقابت، شفافیت، حاکمیت قانون و آزادی اقتصادی البته عالی هستند و در تحلیل نهایی هم بدون آنها نمیتوان به پیشرفت و ثروت رسید، ولی تحقق آنها ساده نیست و زمان میبرد. حتی اگر نیت اجرای آنها را داشته باشیم گروههای ذینفع مقاومت میکنند و جامعه به سمت خشونت میرود و با «جنگ همه علیه همه» روبه رو خواهیم شد.
پس چه باید کرد؟ پاسخ ساده نیست، ولی باید تصویری واقع گرایانه از دشواریهای کار داشت. یادمان نرود در کشورهای فقیر مسیرهای انتخاب و پیشرفت هم زیاد نیستند، ثروت چندانی وجود ندارد و همه بر سر کیکی کوچک رقابت میکنند. مهمترین چالش در چنین اوضاعی همان تولید حداکثری ثروت است؛ وقتی انباشت به حد کافی صورت گرفت و استانداردهای زندگی بالاتر رفت میتوان به تفنن هایی! مثل دموکراسی هم فکر کرد. البته که دموکراسی، شفافیت و سلامت همگی عالی و حتی ضروری هستند، ولی در واقع باید آنها را کالای لوکس تلقی کرد: کالاهایی که بعد از رسیدن به حدی از درآمد تقاضا برایشان پیدا میشود.
شوخی است فکر کنیم میتوانیم در کشوری فقیر که افراد بر سر منابع محدود موجود همدیگر را میدرند سراغ ساختار چندحزبی، انتخابات سالم و روزنامههای آزاد رفت. برای شهروندی معمولی که در جایی مثل سوییس زندگی میکند البته تجربه فساد علنی و گسترده چیزی غریب است، ولی در بسیاری از کشورهای فقیرتر در واقع باید فساد را نوعی سبک زندگی به حساب آورد! در چنین کشورهایی میبینیم که کارکنان دولت را نه فرشتگانی برای خدمت به شهروندان بلکه بیشتر باید دزدان سر گردنه تصور کرد که در پی خالی کردن جیب بقیه هستند. تجار و صاحبان مال هم بسیاری از اوقات بیش از تولید و نوآوری به دنبال زدوبند و بستن با «از ما بهتران» هستند تا از مزایای انحصار و رفاقت استفاده کنند. این اوضاع را کم و بیش و به درجات مختلف در کشورهای فقیر و در حال توسعه میتوان مشاهده کرد؛ این چیزی غریبی نیست و خیلیها میدانند، اما نکته اساسی اینست که این مصیبتها را نمیتوان یکشبه و به شکل سیاسی و با به اصطلاح «عزم ملی» درست کرد.
خام اندیشی است اگر تصور کنیم در چنین اوضاعی اگر آدمهای فاسد قبلی را بیرون بریزیم و افراد پاکدست جدید (به فرض پیدا کردن آنها) را بیاوریم مشکل برای همیشه حل شده است. فقر و فساد همزاد یکدیگرند.
رویکرد مناسب شاید تلاش برای پیشرفت تدریجی و گشودن مسائل عملی پیش رو باشد؛ باید هرچه بیشتر موانع تولید ثروت را کم کرد. رانتها را نمیتوان یکباره حذف کرد، ولی دستکم رانتهای غیرمولد را شاید بتوان کاهش داد. اولویت اصلی چیزی جز ثروت آفرینی نیست و وقتی با فساد در کلیت آن نمیتوان مبارزه موثر کرد فقط میتوان روی فسادهای بد متمرکز شد (فسادهایی بد آنهایی هستند که تولید ثروت را در پی ندارند و فسادهای خوب با آنکه مطابق قانون و شفاف نیستند دستکم بر ثروت جامعه میافزایند).
نمیتوان شب سیاه را یکباره روز کرد، ولی دستکم میتوان شمعی برافروخت. به تدریج باید نهادها به جای آدمها بنشینند و مناسبات شخصی و غیررسمی به ساختارهای رسمی و سازمانی تبدیل شوند؛ ساختارهایی که در مورد آنها مفاهیمی نظیر شفافیت و منافع جمعی موضوعیت داشته باشد. با بیشتر شدن امکانهای پیش روی انسانها میتوان امید به نزدیک شدن به جامعه سالمتر و پیشرفتهتر داشت. وقتی آدمها مسیرهای بیشتری برای دنبال کردن منافعشان داشته باشند کمتر به همدیگر آسیب میزنند و این امر جز در یک جامعه رو به رشد میسر نیست؛ جامعهای که در حال تولید ثروت است. والله اعلم
منبع: کانال راهبرد/ امیرحسین خالقی