- حیات اقتصاد کشور مرهون تلاش کارآفرینان است
- بیانیه سپاه در رابطه با حمله نظامی به اسرائیل
- فیلم؛ پهپادهای انتحاری ایران در مسیر اسرائیل
- حمله نظامی ایران به اسرائیل آغاز شد
- «گنبد آهنین» اسرائیل چیست و چطور کار میکند؟
- دادگاهی در آرژانتین ایران را مسئول حمله تروریستی آمیا شناخت
- پنتاگون: اسرائیل از حمایت کامل آمریکا در برابر حمله نظامی ایران مطمئن باشد
- حمله نظامی ایران به اسرائیل جمعه انجام میشود
- موتورسیکلت «قرارهای یواشکی» رئیس جمهوری سابق فرانسه حراج میشود
- کارت سوخت ۲۰ میلیونی دروغ است
- جزئیات عفو ۲ هزار و ۱۲۷ محکوم
- ثبت نام خودروهای سایپا بدون قرعه کشی ویژه عید فطر ۱۴۰۳
- عکس؛ صورت کبود شده محمود احمدی نژاد
- بازیگران نمایش «عددهای نشده» معرفی شدند
- اطلاعیه قوه قضاییه در رابطه با بازرسی از رسانه فردای اقتصاد
- دلیل اعتراض کشاورزان اروپایی چیست؟
در همان لحظات اولیه قتل داریوش مهرجویی و همسرش اهالی فرهنگ و هنر به این فاجعه واکنش نشان دادند. گزیدهای از این نوشتهها در پایین آمده است:
پرویز پرستویی (بازیگر): «سکانس پایانی تلخ! ((شوک شبانه به سینمای ایران)) چه رفتن تلخی/ چه رفتن درد ناکی / تسلیت به خانواده محترم آقای مهرجویی و همسرش / تسلیت به دخترشان / تسلیت به ایران / تسلیت به خانواده سینمای ایران
آخه این رواست؟ یک هنرمندی که کلی با آثار خود خاطره در دل تک تک ملت ایران داشت! فقط از یک اثرش نام میبرم ((گاو))! مرگ بر عدم امنیت...»
هانیه توسلی (بازیگر): «خبر آنقدر هولناک است، آنقدر عجیب و مهیب است، که لال شده ام. دو ساعتی است که شنیدم و درحال اشک ریختنم. لال و گریان و مبهوت به کارگردان محبوبم فکر میکنم. به مهرجویی بزرگ. به او که خلاق و هنرمند بود. وجود نازنینش در سینمای غنیمتی بود.»
مهدی یزدانی خرم (منتقد و نویسنده): «داریوش مهرجویی را کشتند. کشتند داریوش مهرجویی را. داریوش مهرجویی را با چاقو کشتند، با چاقو داریوش مهرجویی را کشتند. شب او و همسرش را کشتند و کشتند و خون خانهشان را برداشته حتمن. او را تهدید کردهبودند و تهدید کردهبودند او را.
داریوشکُشی در شبِ پاییزی و من در نیمهشب در حالیکه هنوز نمیدانم چهگونه به نبودنِ مهرجویی فکر کنم بر فعلِ «کشتن» ماسیدهام؛ و مینویسم، چون استخوانم یخ زده و هی بلند میگویم به مریم که داریوش مهرجوی را کشتند با چاقو.
حتمن آمدهاند توی خانه. چند نفر بودهاند؟ حتمن وقتی ما داشتهایم به او فکر نمیکردهایم او مشغول خونخوردن بوده. من چهلوچهار سال دارم و نمیدانم چهگونه این کشتن را باور کنم. یعنی داریوش مهرجویی دیگر نیست و یعنی داریوش مهرجویی ۸۳ ساله را کشتهاند تا نباشد.
من هیچ نظری ندارم. من منتظرم تا صبح شود تا خبرها بیاید تا آفتاب بیاید تا هنوز بفهمم این چه خاکیست که بر سر ما ریختهاند. حتا نمیتوانم تصور کنم. تصور کنم که داریوش مهرجویی را کشتند. شب کشتند. شبها آدم میکشند معمولن، ولی داریوش مهرجویی «معمول» نبود و چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی داریوش را کشت؟ چه کسی خون او را ریخت؟ چه کسی همسرش را کشت؟»
یاشار نورایی (منتقد سینمایی): «سر داریوش مهرجویی، کارگردان بیهمتای سینما و فخر فرهنگ ایران را بریدند و همسرش را هم سلاخی کردند چه بگویم؟ از کی و چی بگویم؟ از فرهنگ و مفاخر سلاخی شده؟ چرا، چرا، چرا! و عدالت و انسانیت چه شد؟ و این سرزمین و فرزندان و فرهنگش چه شدند؟ تسلیت به فرهنگ و تاریخ ایران و جامعه، که پاسدار خوبی برای یگانه و دردانهاش نبود و نفرین بر آدمکشان و فرهنگکشان»
نیما حسنی نسب (منتقد سینمایی): «فاجعه فاجعه فاجعه»
غلامرضا موسوی (تهیه کننده و روزنامه نگار): «باور کردنی نیست، نیمههای شب است و خبر بهقتل رسیدن استاد بزرگ سینمای ایران داریوش مهرجویی و همسر و همکار گرامیش منتشر شد. شب بدی است. یاد استاد ماندگار و تسلیت به سینمای ایران و خانواده بزرگ ایشان و مردم عزیزمان.»
مازیار فکری ارشاد (منتقد سینما): «غیرقابل باور، تلخ و هولناک... تسلیت به فرهنگ و هنر ایران»
شاهرخ دولکو (سینماگر و منتقد): «آدم واقعن لال میشه…»
منیژه حکمت: «اى واى، چه کنیم با این همه درد، نگرانى، غصه، غم و…چه کنیم.»
مهدی خرم دل (مستندساز و روزنامه نگار): «روایتهایی که از قتل فجیع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر به گوش میرسد، بسیار تکان دهنده است. امیدوارم اطلاع رسانی رسمی در این باره به صبح نرسد»
مهرزاد دانش (منتقد سینمایی): «آن هنگام که دیدیم حمید هامون از خواندن خبر سر بریدن عدهای در روزنامه بهتش زد، چه میدانستیم ۳۴ سال بعدش خودمان نیمهشب از خواندن خبر مشابه درباره خالق هامون بهتزده و شوکه خواهیم شد...
این دیگر چه پلشتیای است؟»
محمد آقازاده (روزنامه نگار): «خبر فاجعه است، چیزی بیش فاجعه، قتل داریوش مهرجویی کارگردان صاحب نام و همسرش، آنهم وقتی پیشاپیش به تهدید به قتل خود خبر داده بود، آنچنان در شوک ام که نمیدانم چه بنویسم، از نقش فیلم گاو او در بقای، سینما، از ساخت محبوبترین فیلم ایرانی هامون، از دیگر فیلمهایش، ازترجمه هایش ...»
جلیل اکبری صحت (سینماگر و روزنامه نگار): «کشتن داریوش مهرجویی با هرسناریویی دشنه بر قلب فرهنگ ایران است. مرگ او یک تراژدی بزرگ است و قاتل یا قاتلین به جنایتی نابخشودنی دست زدهاند.»
رضا درستکار (منتقد سینما): «ای مرگ بیا که زندگی کشت ما را، تقریبا لال شدهام! داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر با ضربات چاقو... مرگ هر زمان هم که رخ دهد، باز هم زود است. مادر دهر دیگر کجا هنرمندی، چون مهرجویی عزیز بیافریند؟! که عمق این جنایت، که هضم و تحمل این ضایعه، که همجواری با این دنیای پر قساوت و کینهتوز...،ای مرگ...»
ساره بیات (بازیگر): «بدرود عالیجناب... داد از این بهت و اندوه عظیم...! این همه عزیز و اکنون شما، بغض مجال نمیدهد. یادتان تا ابد در قلب ما گرامیست. تسلیت به سرزمینم.»
هنگامه قاضیانی (بازیگر): «ساعت شش صبح شد. خواب هم مثل پرنده خودشو به در و دیوار قفس این کابوس میکوبه. خبر مثل تگرگ سنگ یخ ریخت رو تنمون. پیامهای همه بچههای سینما به همدیگه این بود:
هنگامه، یخ زدم، شوکم منم تکرار میکردم یخ زدم، این دو کلمه کجای قلب ماها پنهان شده بوددکه امشب هی تکرار شد.
مگه میشه همه بهم پیام بدیم و از سرمای تگرگ بی رحم یخ حرف بزنیم؟!.
سر بریده داریوش مهرجویی و همسرش؛ و دختری که ماند، یک تیتر ساده نیست. این مرگ حق نیست، مظلومانهترین مرگ است. واای بر دل خانواده هنر و مردم هنردوست عزیز که امشب در انجماد قطرات سرد خون یخ زد.
عالیجناب داریوش جان مهرجویی و وحیده جان محمدی فر روحتان گرامی. بمیرم که درد کشیدید. کاش پرنده قفس را بشکند. قتل بین ساعت ۸:۳۰ّتا ۱۰ شب انجام شده؛ و هیچکدوممون نمیتونیم فریاد بزنیم، گریه کنیم مثل هر داغداری که داغ میبیند، چون شب است و سکوت. داریم خفه میشیم.
حمید فیلمهامون: خواب میبینم در یک سردابه قرون وسطایی سلاخی میشم
مونا جان تک دختر هردوعزیز بمیرم برای قلبت»
فرزاد موتمن (کارگردان سینما): «بهـت و شوک ناشى از دریافت خبر قتل هـولناک و وحشیانه داریوش مهـرجوئى و هـمسرشان وحیده محمدى فر را نمیتوانم با کلمات توصیف کنم. تمام شب را بى حرکت نشستم وبه این کابوس فکر کردم و حالا که کم کم به صبح نزدیک میشویم بى اختیار بیاد تابلوهـائى از ولادیسلاو کاداورسکى نقاش و موزیسین جوان اهـل اوکراین (متولد ١٩٨٨ است) افتادم که چند پیش دیده بودم. آثارش بعنوان نمونه هـائى از " سوررئالیزم سیاه " توصیف میشود و تم غالب آنهـا مرگ است.»