کد خبر: ۱۷۲۶
۲۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۲
براساس اطلاعات منتشر شده از سوی ایالات متحده در ۲۰ سال گذشته ۸۳ میلیارد دلار برای ساخت، تجهیز، پشتیبانی و آموزش ارتش افغانستان هزینه شده است.

پس از پیشروی‌های برق‌آسای طالبان در سراسر افغانستان و درنهایت تسلیم بی‌چون و چرای کابل در برابر مردان مسلح امارت اسلامی، مساله چرایی فروپاشیدن ارتشی که ۲۰ سال برای برپا کردنش وقت و میلیارد‌ها دلار هزینه شد، پرسش بسیاری از ناظران، کارشناسان و البته میلیون‌ها شهروند افغان و غیرافغان در سراسر جهان است.

به گزارش اکوپل نیوز به نقل از یورونیوز، اگر ارتش ملی و پلیس افغانستان برای مقاومت در برابر طالبان آموزش ندیده و تجهیز نشده بودند، دلیل وجود آن‌ها چه بود؟

این پرسش را بسیاری از رسانه‌های بین‌المللی در ساعات گذشته مطرح کردند؛ زمانی که ناباورانه تصاویر ورود طالبان به ارگ ریاست جمهوری پخش می‌شد و نیرو‌های مسلح افغانستان، بدون شلیک یک گلوله، پایتخت را برای تضمین «انتقال مسالمت آمیز قدرت» به حاکمان جدید تسلیم کردند.

۲۰ سال جنگ داخلی فرسایشی

افغانستان در چهار دهه گذشته همواره درگیر جنگ داخلی بوده است: جنگ مجاهدین علیه جمهوری خلق و حامیان نظامی شوروی، جنگ داخلی میان گروه‌های مختلف جنگ‌سالاران مجاهدین، جنگ میان طالبان و مجاهدین و سرانجام جنگ طالبان با جمهوری اسلامی افغانستان و حامیان بین‌المللی آن.

چرا ارتش افغانستان به سرعت از هم پاشیده شد؟

در طول ۲۰ سال اخیر ۱۵۰ هزار شهروند افغان در جریان درگیری‌ها کشته شده‌اند که ۴۳ هزار نفر از آن‌ها غیرنظامی ونزدیک به ۱۱۰ هزار نفر از آن‌ها عضو نیرو‌های نظامی و امنیتی بوده‌اند.

این شمار بالای قربانیان برای بازگشت طالبان به قدرت و افغانستان به «نقطه صفر»، تایید سخنان وزیر خارجه بریتانیا و رهبر حزب دموکرات مسیحی آلمان است که هر دو خروج از عملیات در افغانستان را شکست توصیف کردند.

۸۳ میلیارد دلار هزینه برای ارتشی که مقاومت نکرد

براساس اطلاعات منتشر شده از سوی ایالات متحده در ۲۰ سال گذشته ۸۳ میلیارد دلار برای ساخت، تجهیز، پشتیبانی و آموزش ارتش افغانستان هزینه شده است. این مبلغ هنگفت در کشوری خرج شده است که کمتر از ۳۰ درصد جمعیت آن در تمام ساعات شبانه روز برق دارند.

با این حال، به نظر می‌رسد که بسیاری از اعضای اردوی ملی و پلیس، توانایی کاربرد و نگهداری تجهیزات رزمی اهدایی از سوی ایالات متحده و ناتو را نداشتند.

شبکه فرانس ۲۴ گزارش می‌کند که گویا ایالات متحده که از سال ۲۰۱۱ میلادی خروج تدریجی نیروهایش از افغانستان را آغاز کرد، این واقعیت را نادیده گرفته بود که بسیاری از نفرات نیرو‌های مسلح این کشور، سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند.

هم ایالات متحده و هم دولت افغانستان درباره ارتش ۳۰۰هزار نفری خود بسیار اغراق کردند. نسبت ۱ به چهار نیرو‌های نظامی دولتی در برابر طالبان تا همین هفته پیش هم برای اطمینان دادن به مقاومت در برابر جنگجویان امارت اسلامی استفاده می‌شد.

گزارش نهاد‌های اطلاعاتی آمریکایی هم برآورد می‌کرد پس از خروج نیرو‌های خارجی، دولت افغانستان احتمالا تا ۲ ماه می‌تواند مقاومت کند و پس از آن سقوط خواهد کرد.

از سوی دیگر «مرکز مبارزه با تروریسم» وابسته به دانشسرای پرآوازه وست پوینت ایالات متحده آمریکا در گزارشی در سال ۲۰۲۰ میلادی اعلام کرد که تنها ۱۸هزار نفر از اعضای نیرو‌های مسلح افغانستان تحت امر وزارت دفاع بودند و مابقی برای پلیس یا دیگر نیرو‌های امنیتی کار می‌کردند.

علاوه بر همه این‌ها، از قرار معلوم ایالات متحده ضعف‌ها و ناتوانی‌های اردوی ملی را عامدانه پنهان می‌کرده است.

جان سوپکو، مدیر دفتر بازرس ویژه آمریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار) اخیرا فاش کرد: «زمانی‌که نوبت به ارزیابی ارتش افغانستان می‌رسید، نظامیان اهداف را با هدف دستیابی آسانتر تغییر می‌دادند تا بگویند موفق شده‌ایم.

وقتی هم که نمی‌توانستند موفق شوند، اطلاعات شکست را به‌شکل محرمانه طبقه‌بندی می‌کردند تا از افشای آن جلوگیری کنند. آن‌ها [نظامیان ناظر آمریکایی]می‌دانستند که چقدر وضع ارتش افغانستان خراب است.»

آخرین گزارش «سیگار» به به کنگره هشدار داده بود که «استفاده از سیستم پیشرفته تسلیحات، خودرو‌ها و پشتیبانی ارتش‌های غربی به شدت از توان نظامیان عمدتا کم‌سواد افغانستان خارج است».

کشوری که همچنان به شدت قومیتی است

ساختار دولت-ملت و نهاد‌ها و عقلانیت بروکراتیک در افغانستان از قرار معلوم هیچگاه با جامعه این کشور هماهنگ نشده است. گزارش‌های پرشمار از تمایل قومیتی کارکنان دولت و ارتش به طالبان در هفته‌های اخیر منتشر شده است.

اگرچه امکان راستی‌آزمایی این گفته‌ها و نوشته‌ها دست‌کم در حال حاضر وجود ندارد، اما بدون شک، صرف وجود همین نگرش در میان ناراضیان پرشمار نشان می‌دهد که تلاش‌های ۲۰ سال گذشته برای ساخت یک جامعه متحد و تاسیس یک ارتش واحد از دل این جامعه تا چه اندازه شکست خورده است.

فساد سازمان‌یافته و دولت ناتوان از برقراری وحدت ملی

از حدود ۱۰ روز پیش که طالبان به سرعت شهر به شهر، مراکز ولایات را از زرنجان تا کابل تصرف می‌کردند، ورود جنگجویان به امارات جنگ‌سالاران و والیان و انتشار تصاویر «کاخ‌های» دولتمردان فراری، نشانگر اختلاف عمده شکل زندگی طبقه حاکم با اکثریت باشندگان افغانستان بود.

در چند سال گذشته، گزارش‌های متعددی از فساد اداری گسترده در افغانستان، از تقسیم کمک‌های بین‌المللی گرفته تا خرید رای برای نامزد‌های نمایندگی و وزارت و دیگر مناصب دولتی منتشر شده بود.

چرا ارتش افغانستان به سرعت از هم پاشیده شد؟

گزارش مقام‌های روسیه از فرار اشرف غنی با خودرو‌هایی پر از پول و رها کردن بخشی از این پول در باند پرواز و پذیرش این روایت از سوی افکار عمومی محلی و جهانی، باز هم فارغ از صحت یا کذب آن، نشان می‌دهد که عالی‌ترین مقام افغانستان تا چه حد بی‌اعتبار بوده و هست.

دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری، فضای آشفته سیاسی را بیش از پیش نمودار کرد: در هر دو انتخابات، دو نامزد رقیب اشرف غنی و عبدالله عبدالله خود را پیروز معرفی کرده و در میان هواداران مراسم سوگند برگزار کردند.

وقتی زور یکی از دو طرف به رقیب نرسید، دو رقیب با هم در دولت حضور یافتند و قدرت را به قدر وسع با یکدیگر قسمت کردند.

دولتی که با این حد از اختلاف تشکیل می‌شود و البته ربطی به کابینه‌های ائتلافی در رژیم‌های پارلمانی ندارد، البته توان و انگیزه لازم برای اداره یک جامعه متزلزل و به طریق اولی، نظارت بر یک ارتش واحد و منظم را هم ندارد.

خروج نیرو‌های بین‌المللی و پایان اعتماد و انگیزه برای مقاومت

فارغ از تمام این استدلال‌ها، خروج نیرو‌های بین‌المللی و به‌ویژه نظامیان آمریکایی از افغانستان و اصرار بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی در شریک کردن طالبان در قدرت، به فرماندهان و سربازان نیرو‌های مسلح نشان داد که پروژه ساخت و حمایت از افغانستان منهای طالبان به پایان خط خود رسیده است.

از زمانی که دونالد ترامپ طرح صلح افغانستان را با زلمی خلیل‌زاد کلید زد، ایالات متحده، چین، روسیه، ایران، هند، اتحادیه اروپا، بریتانیا و البته پاکستان باب گفتگو با نمایندگان طالبان را گشودند.

دفتر سیاسی طالبان در قطر به مرکز رفت‌وآمد دیپلماتیک تبدیل شد و دولت اشرف غنی-عبدالله عبدالله بازیگر دست دوم گفتگو‌های صلح شد.

حتی پیش از آن، در زمانی که شاخه ولایت خراسان داعش اعلام موجودیت کرده بود، ایران و روسیه که اعتمادی به دولت و اردوی افغانستان نداشتند، ترجیح دادند برای امنیت خود و دور نگاه داشتن جنگجویان «دولت اسلامی» از مرز‌های خود با رهبران «امارت اسلامی» کنار بیایند.

اصرار بازیگران بین‌المللی به خالی کردن پشتِ دولت افغانستان و ناتوانی این دولت برای جمع‌کردن مخالفان طالبان، طبیعتا رمق و انگیزه‌ای برای دفاع از دستاورد‌های ۲۰ سال منهای طالبان در قدرت برای ارتش باقی نگذاشت.

آن‌هایی که تجربه زیست در خاورمیانه ناآرام را داشته‌اند، اهمیت ایمان و اعتقاد در جنگ را می‌شناسند. نیرو‌های مسلح افغانستان، در برابر مجاهدان طالب، ایمان و باوری نداشتند.

شاید اعتماد و پشتگرمی به حمایت‌های سخاوتمدانه بین‌المللی، ده‌ها هزار نفر را در قالب اردوی ملی و پلیس دور هم نگاه داشته بود. وقتی این پشتیبانی در یک دوره سخت از بین رفت، این قالب‌ها به‌ناچار از هم پاشیدند.

یک کاربر در توییتر نوشته بود آمریکا اگر به جای میلیارد‌ها دلار خرج برای ارتش افغانستان در جاده‌های این کشور سرعت‌گیر نصب کرده بود، طالبان به این سرعت به کابل نمی‌رسید.

گزارش خطا
خبرهای مرتبط
ارسال نظرات
نام
ایمیل
نظر